نگرش جامع گرايانه به سوره‌های قرآن

پدیدآورمحمد خامه‌گر

نشریهپژوهش‌های قرآنی

شماره نشریه56

تاریخ انتشار1388/06/18

منبع مقاله

share 983 بازدید
نگرش جامع گرايانه به سوره‌های قرآن

محمد خامه گر*

چكيدهنگرش جامع گرایانه به سوره‌های قرآن یا «نظریة هدفمندی سوره‌ها» یکی از مباحث چالش برانگیز در حوزة علوم قرآن و تفسیر است که در دورة معاصر مورد توجّه ویژة قرآن پژوهان قرار گرفته است. در این نوشتار دلایل و دیدگاه‌های مخالفان و موافقان این نظریه ارائه شده است و در پایان دلایل مخالفان نقد و بررسی گشته است.

كليد واژه ها: هدفمندی سوره‌ها/ وحدت موضوعی

* عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

نگرش جامع گرايانه به سوره‌های قرآن و تلاش در جهت سامان دادن آيات حول يك هدف واحد در سال‌های اخير مورد توجه خاص قرآن پژوهان و علاقمندان به معارف قرآنی قرار گرفته است، به همين موازات مخالفان اين نظريه نيز بر حجم انتقادات خود افزوده‌اند و تلاش كرده‌اند تا تكلف آميز بودن و بى‌فایده بودن اين گونه نگرش بر سوره‌ها را اثبات كنند.
از آنجا كه حدود ويژگى‌های اين نظريه از ابتدا به درستى تبيين نشده است، در بسيارى از موارد، اين مخالفت‌ها به نزاعى لفظى و بى ثمر تبديل گشته و از نتایج علمى محروم می‌ماند.
برای نمونه برخى از مخالفان نظرية هدفمندى سوره‌ها ـ‌كه گاهى از آن به وحدت موضوعى سوره‌ها ياد می‌شود‌ـ از آن رو با نظريه به مخالفت می‌پردازند كه تصور می‌كنند لازمة پذيرش اين نظريه آن است كه بپذيريم كه هر موضوع تنها در يك سورة قرآن مطرح شده است و ساير سوره‌ها از آن خالى است. مثلاً يك سوره دربارة معاد و ديگرى دربارة توحيد و سومى دربارة داستان حضرت موسى و غيره است. در حالى كه هر كس كه ‌اندك آشنایی با قرآن و اسلوب ادبى و بيانى آن داشته باشد می‌داند كه هر سوره به موضوعات متعددى پرداخته است و گاه يك موضوع در چند سوره مطرح شده است، چنانچه داستان حضرت آدم(علیه السلام)در هفت جاى قرآن ذكر شده است.
در حالى كه طرفداران هدفمندى سوره‌ها هيچ‌گاه چنين مفهومى را از نظريه قصد نكرده و هرگز درصدد اثبات امرى كه آشكارا برخلاف اسلوب قرآن است نمی‌باشند. آنان معتقدند كه نگرش جامع گرايانه به سوره‌های قرآن و گرايش به وحدت هدف در آنها از ويژگى‌ها و چارچوب خاصى برخوردار است كه هر گونه پذيرش يا انكار نظريه بايد با توجه به اين ويژگى‌ها صورت پذيرد.
برای آنکه تصویر روشنی از دیدگاه مخالفان و موافقان نظریة هدفمندی سوره‌ها داشته باشیم در این نوشتار گزارش کوتاهی از ادلة هر یک ارائه می‌دهیم.

دلایل موافقان هدفمندی سوره‌ها

نظرية «هدفمندى سوره‌ها» به يك اصل بسيار بديهى و عقلانى اشاره دارد؟ اما از آنجا كه سبك ظاهرى قرآن به «پراكندگى» و «استطرادهاى پى در پى» شباهت بسيارى دارد، اكثر پژوهشگران اين ويژگى قرآن را اصل مبنایی در سبك شناسى قرآن قرار داده و از كسانى كه بر خلاف آن سخن می‌گويند مطالبة دليل كرده‌اند.1 طرفداران نظرية هدفمندى سوره‌ها ضمن آنكه بر عدم تعارض «پراكنده نمایی قرآن» با «وحدت غرض هر سوره» پاى می‌فشارند، دلايل متعددى نيز براى اثبات هدفمندى سوره‌ها بيان می‌دارند. مهم‌ترين دلايل آنان را در اين فصل بر می‌شماريم.

1. حصر آيات در يك سوره

قرآن كريم مجموعه‌ای از آيات خود را «سوره» ناميده است و اين نامگذارى تا زمان نزول قرآن بى سابقه بوده است و در نثر يا شعر هيچ‌گونه كاربردى نداشته است. معناى لغوى «سوره» حصار و دايرة محدود كننده می‌باشد. به همين دليل ديوار بلند دور شهر را «سُور» می‌نامند2و دستبند و حلقه‌ای را كه زينتى و دايره شكل است «سوار» می‌خوانند. كلمة سوره در قرآن ده بار (به صورت جمع و مفرد) به كار برده شده است و در همة موارد منظور از آن مجموعه آياتى است كه يك معناى كامل را افاده می‌كند. كوچك‌ترين سورة قرآن سه آيه و بزرگ‌ترين آن 286 آيه دارد و بنا بر تحقيق، جايگاه آيات در سوره‌ها و تعداد آيات يك سوره كاملاً توقيفى بوده و به دستور پيامبر و بنا بر وحى الهى صورت می‌گرفته است. اكنون اين سؤال مطرح می‌شود كه آيا قرار دادن تعدادى آيات در يك سوره بدون هيچ حكمت و تناسبى بوده است؟ آيا ممكن است هر چند آيه در يك سوره يك هدف جداگانه را دنبال كنند و اين اهداف هيچ‌گونه تناسب و هماهنگى با يكديگر نداشته باشند؟ اگر چنين است، چرا اين آيات در جاى ديگر قرار داده نشده‌اند و يا چرا اين دسته‌های جداگانه هر يك سورة مستقلى را تشكيل نداده‌اند؟ به راستى چه مشكلى پيش می‌آمد اگر سوره‌های كوچك قرآن بيش از اين می‌شدند؟
اين سؤالات ما را به اين نتيجه می‌رساند كه حكمتى دقيق در چينش آيات در سوره‌ها وجود دارد. علامه طباطبايى دربارة وجه تسمية «سوره» و حكمت سوره سوره شدن آيات قرآن می‌گويد:
«بايد دانست كه خداوند مكرر در طى كلماتش از «سوره» نام برده است؛ مانند (فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِه)(یونس/٣٨)، (سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا)(نور/1). روى هم رفته اين‌طور استفاده می‌شود كه هر يك از قسمت‌هاى كلامش كه آن را به صورت قطعه جداگانه‌ای بيان فرموده است و نام سوره بر آن گذارده است، داراى يك نوع ارتباط و به هم پيوستگى است كه ميان دو سوره مختلف يا اجزاء آنها وجود ندارد. از آنجا كه وحدت و يگانگى سخن به واسطه وحدت هدف و منظورى است كه از آن در نظر گرفته شده، لذا هر يك از اين سوره‌ها «قاعدتاً» منظور و هدف خاصى را دنبال می‌كند.» (طباطبایی، محمد حسين، 1/17)
اين سخن كه هر دسته از آيات درون يك سوره می‌بايست قدر مشترك و عامل پيوند دهنده‌ای داشته باشند امرى بديهى است، زيرا در غير اين صورت آن مجموعه هويت و شخصيت مستقل از ساير سوره‌ها نخواهد داشت.
كاربرد ويژه واژه «سوره» در قرآن كريم نيز مؤيد همين معناست. قرآن كريم همواره از واژه سوره كلام غايت دار را اراده نموده است، كلامى كه پيام خاصى را القا نموده و با پايان يافتن آن غرض مشخصى حاصل می‌شود. مثلاً در سورة توبه سخن از دلهره و بيمناكى منافقانى دارد كه هر لحظه احتمال می‌دهند خداوند سوره‌ای نازل كند و مجموع آن سوره ماهيت دو گانه آنان را افشا كند؛(يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ)(توبه/64) توجه فرمایيد كه اين آيه نمی‌فرمايد كه خداوند آياتى را در يك سوره نازل كند كه چنين و چنان كند، بلكه می‌فرمايد سوره‌ای نازل شود كه با نزول آن ماهيت پليد منافقان آشكار گردد، يعنى آنكه غرض اصلى سوره چنين باشد.
با مطالعه و بررسى موارد ديگرى از كاربرد واژة «سوره» در قرآن متوجه می‌شويم كه اين واژه از بار معنایی خاصى برخوردار است و ما را به نگرش جامع گرايانه به محتواى سوره‌ها هدايت می‌كند و ملازمه‌ای بين سوره سوره شدن قرآن و هدفمندى سوره‌ها برقرار می‌كند. البته چنين ملازمه‌ای به معناى آن نيست كه تنها فايده و حكمت «تسوير» قرآن همين يك نكته باشد، چنان‌كه ساير افعال الهى يا چگونگى كاربرد كلمات و آيات قرآنى نيز هر يك ده‌ها حكمت و نكته ناگفته دارد، بلكه منظور اين است كه ضرورى‌ترين حكمتى كه در وراى چينش عبارات و جملات مختلف در يك متن واحد و منسجم می‌توان تصور كرد، وحدت غرض و ارتباط معنایی عبارات است كه هيچ‌گونه تعارض و ناسازگارى با ساير فواید تجزية قرآن به سوره‌های مختلف ندارد.3

2. تلفيق حكيمانة آيات بر خلاف ترتيب نزول

آنچه به طور مسلم از روايات و اخبار منقول از صحابه و اسباب نزول و سياق آيات قرآنى استفاده می‌شود، آن است كه ترتيب فعلى قرآن با ترتيب زمانى نزول آيات مطابقت ندارد. آيات و سوره‌های مكى كه در ابتداى بعثت حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله)و قبل از هجرت به مدينه نازل شده‌اند، اينك از نظر ترتيب در انتهاى قرآن قرار گرفته‌اند و سوره‌های نازل شده در اواخر بعثت چون «برائت» و «مائده» در ابتداى كتاب قرار گرفته‌اند. به علاوه قرار گرفتن آيات مكى در سوره‌های مدنى و بالعكس و يا مقدم شدن آية ناسخ بر آية منسوخ، همگى نشان دهندة آن است كه چينش فعلى آيات با نزول آن كاملاً متفاوت است.
از سوى ديگر پراكندگى در نزول آيات كه به جهت مناسبت‌هاى گوناگون بوده، طبيعتاً اقتضا می‌كند ميان هر دسته آيات كه به مناسبتى نازل گشته با دستة ديگر كه به مناسبت ديگرى نازل گشته است، رابطة مناسبى وجود نداشته باشد، اما در ترتيب فعلى بين آيات همجوار ارتباط و پيوستگى كاملاً محسوسى مشاهده می‌گردد.
اكنون با توجه به توقيفى بودن مكان آيات اين سؤال رخ می‌نماياند كه چه امرى باعث شده تا خداوند سبحان آيات متفرقه را در كنار هم در يك سوره جای دهد؟! آيا چينش آيات در سوره‌ها بدون هيچ‌گونه حكمت و منطقى صورت گرفته است يا تنها براساس وزن و قافيه بوده است. در حالى كه سر زدن كار عبث و خلاف حكمت از خداوند محال است؟
تنها پاسخى كه می‌توان به اين سؤالات داد اين است كه بگوييم آيات موجود در يك سوره گرچه از لحاظ نزول متفرق بوده‌اند، اما به لحاظ وجود غرض و هدف مشترك بين آنها تناسب و سازگارى معنوى وجود داشته، از این رو در يك جا قرار داده شده‌اند. بنابراين هر سوره هدف خاصى را دنبال می‌كند كه جامع ميان آيات آن سوره است.
آیت الله جوادی آملی در تفسیر «تسنیم» بر اساس همین استدلال، تناسب آیه 124 و آيات 40 تا 123 سورة بقره را تحلیل کرده و می‌فرمایند:
«آيات سوره بقره به تدريج نازل شده و بر موضوعات گوناگون مشتمل است و چون هر سوره به منزله فصلي از فصول قرآن كريم و در نتيجه داراي هدف و پيام واحد است، اين سوره نيز داراي غرضي واحد و جامع است. چينش آيات هر سوره و نحوه تنظيم آن به دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله)بوده و چنان‌كه از ابن‏عباس نقل شده: «وقتي بر پيامبر، وحي نازل مي‌شد، نويسندگان وحي را احضار مي‌كرد و به آنان مي‌فرمود: اين آيات را در كنار فلان آيه از فلان سوره قرار دهيد» و اصحاب پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)به همان ترتيبي كه آن حضرت تعيين كرده بود قرآن را حفظ و تدريس مي‌كردند؛ از اين‌رو بين آيات يك سوره، پيوندي خاص وجود دارد كه بايد در صدد كشف آن برآمد. به بيان ديگر: براي هر سوره حكمت و غرض ويژه‌اي است كه براساس آن رسول مكرّم، آيات را دركنار هم قرار مي‌داد؛ گرچه آن غرض، پيوند محتوايي نباشد، بلكه حكمت و غرض ديگري غير از ارتباط محتوا در كار باشد.
بر اين اساس مي‌توان گفت: گرچه به حسب ظاهر و با نگاهي سطحي و بدئي ممكن است بين آيه مورد بحث و آيات پيشين پيوندي ديده نشود، يعني بين قصه ابراهيم(علیه السلام)و بين داستان بني‌اسرائيل (آيات 40 تا 123) پيوندي مشاهده نگردد، ليكن با دقّت و تأمّل، ارتباط و همبستگي شايان توجّهي را مي‌توان بيان داشت و در اين رابطه لااقل دو وجه قابل طرح است.» (جوادی آملی، 6/422 )
پذيرش اين استدلال چندان مشكل نيست، بلكه كافى است مجموعه‌ای از سخنان پراكنده يكى از فصيح‌ترين ادبا را در يك جا جمع كنيد و سعى كنيد بين آنها ارتباط برقرار كرده و از آنها يك مقالة كامل و متناسب بنويسيد؛ خواهيد ديد كه به هيچ وجه نمی‌توان اين اجزاى پراكنده را به هم متصل نمود. حتى اگر اين كار را دربارة سخنان گهربار افصح الفصحاء يعنى رسول اكرم(صلی الله علیه و آله)هم انجام دهيد باز هم به همين نتيجه خواهيد رسيد.
اكنون به نمونه‌ای از چينش حكيمانة آيات يك سوره كه در زمان هاى مختلف نازل شده‌اند توجه نماييد.
سورة مزمل به شهادت سياق آيات از سوره‌های مكى قرآن است كه بنا به نقلى، پس از سورة قلم نازل شده است. نوزده آية اول اين سوره مكى است، اما آية بيستم آن مدنى است؛ زيرا در آن از جهاد و زكات سخن رفته است و می‌دانيم كه احكام جهاد و زكات در مدينه تشريع شده است. با آنكه بين نزول آخرين آية سوره و ساير آيات قريب به 15 سال فاصله است، اما از جهت تناسب معنایی و هماهنگى با غرض سوره تفاوتى با ساير آنها ندارد. سوره مزمل با خطابى ملاطفت آميز به پيامبر(صلی الله علیه و آله)آغاز می‌شود و هدف آن آماده ساختن رسول اكرم براى انجام رسالت پيامبرى است. از اين رو ايشان را به عبادت خدا و صبر در برابر مشركان دعوت كرده است و به عبارتى وظايف پيامبر(صلی الله علیه و آله)كه رهبر اصلاحات دينى در جامعه است را بر شمرده است. بيستمين آيه سورة مزمّل وظايف اصحاب پيامبر را بر شمرده است و آنان را به انجام واجبات و مستحبات دعوت كرده است. بدين سان مجموع سورة مزمّل يك غرض مشخص را طى می‌كند و آن بيان وظایف و ويژگى‌های ضرورى مصلحان اجتماعى است، با اين تفاوت كه فصل اول آن كه در مكه نازل شده است دربارة وظايف رهبر اصلاحات و فصل دوم كه در مدينه نازل شده است دربارة وظايف كسانى است كه به تبعيت از يك رهبر دينى در صدد اصلاح جامعه بر آمده‌اند.
اين تقارن معنایی نشان می‌دهد كه چينش آيات مختلف النزول در يك سوره، دقيقاً بر اساس هماهنگى و همسازى آيات با هدف و غرض اصلى سوره است و اين، حداقل حكمت در تلفيق آيات است.
دانشمندان فن معانى و بيان و قرآن پژوهان معاصر كه دربارة اين جنبه اعجازى قرآن كريم تتبع و تأمل كرده‌اند به اين نتيجه رسيده‌اند كه گذشته از آنكه چينش سخنان مختلف در يك مجموعه كار بسيار مشكل و صنعت ظريف و دقيقى است، بدون وجود جامع واحد و غرض مشخص ميسر و ممكن نيست، دكتر «محمد عبد الله درّاز» استاد دانشگاه الازهر در اين باره می‌گويد:
«برخلاف آنچه ناآگاهان می‌پندارند جمع كردن اجزاى متفرق در يك كلام، كار آسانى نيست، بلكه فن بسيار مهمى است كه به مهارت و توانايى فوق العاده نياز دارد، تا بتوان بهترين جايگاه را براى اين اجزاى پراكنده تعيين نمود. ابتدا بايد مشخص كرد كه كدام كلام اصل و كدام يك فرع است؟ عبارت با كدام سخن آغاز شود و به كدام يك ختم شود و كدام سخن در ميانه كلام قرار می‌گيرد؟ آن گاه مشخص كند كه اين اجزاء را به وسيله عطف يا اسناد و يا تعليق يا چيز ديگر به هم متصل كند. همه اينها پس از آن است كه مرحله گزينش به درستى طى شده و اجزاء را با دقت تمام انتخاب كرده باشد و مطمئن باشد كه اين سخنان پراكنده همگى در يك فضاى واحد تنفس می‌كنند و يك روح مشترك بر آنها حاكم است و عبارات انتخاب شده از حشو و زواید به دور بوده و همه اجزاء به سوى يك هدف نشانه رفته‌اند و همچون نقاط مختلف روى محيط دايره، يك نسبت مساوى با مركز اصلى دارند. به خاطر صعوبت و اهميت اين مطلب است كه فصحا و بليغانى كه پيرامون يك موضوع به نيكويى و زيبايى سخن می‌سرايند، اگر بخواهند پيرامون مطالب متفرق سخن به ميان آورند، در نظم دادن و يكسان سازى آنها دچار خطا و زحمت می‌شوند و مجبورند شكاف بين آنها را با عباراتى همچون «خوب، از اين سخن بگذريم» يا «اما مطلب بعدى» و يا «نكته ديگرى كه بايد بدان توجه نمود» و از اين قبيل پر كنند، در حالى كه در هر سوره قرآن موضوعات پراكنده در كمال ايجاز و زيبايى بيان می‌شود و آن چنان اين مطالب گوناگون انسجام واحد به خود می‌گيرند كه خواننده را به تعجب واداشته و اعجاز خود را در حد نهايت به نمايش می‌گذارد.» (درّاز، محمد عبدالله، /143ـ142)

3. بلاغت و زيبایی كلام

هر متنى كه بر رشته تحرير در می‌آيد براى آن است كه پيامى را به خواننده منتقل كند و تأثيرى را در فكر و جان او به جاى بگذارد. اين سخن اگر با عباراتى زيبا و دلنشين و با رعايت اصول فصاحت و بلاغت ادا شود و تكنيك‌های ادبى در آن رعايت شود، از سستى و ناموزونى به دور باشد، تأثيری دو چندان خواهد داشت و بسا ماندگار و ابدى خواهد شد.
به اعتقاد علماى فن بلاغت، يكى از عيوب كه موجب نارسايى كلام شده و تأثير آن را در مخاطب كاهش می‌دهد، وجود «تعقيد» در جمله است. (تفتازانى،/16) تعقيد عبارت از هر گونه گره خوردگى و پيچيدگى در كلام ـ‌اعم از لفظى يا معنوى‌ـ است كه شنونده را در دريافت مفهوم، متحير و سرگردان نمايد و او را به وادى حيرت و بلا تكليفى بكشاند. (همان، /18)
يكى از انواع تعقيد آن است كه متكلم از هر درى سخنى گفته و از هر باغى گلى چيند، بدون آنكه بين آنها ارتباط معنادار و مشخصى وجود داشته باشد. در اين صورت، خواننده و شنونده از قوت معانى و حُسن تركيب برخى از عبارات پراكنده لذّت می‌برد، اما از دريافت هدف و مقصود گوينده محروم می‌ماند و نمی‌داند غرض گوينده از كنار هم چيدن اين گوهرهاى گرانبها چه بوده است و به چه نتيجه‌ای می‌خواهد برسد؟ سخنور دانا و نويسندة توانا از مطالب گوناگون همچون آيات، روايات، اشعار، داستان ها، طنز، استدلال، موعظه و هشدار در جاى جاى كلام خويش بهره می‌جويد، اما هرگز عنان كلام را از دست نداده و به وادى پراكنده گويى و كشكول بافى نمی‌افتد، بلكه با منسجم نمودن آنها در پرتو يك هدف و غرض مشخص،‌ اندك‌ اندك مخاطب خود را به نتيجه و مقصودى كه در نظر دارد می‌رساند و شهد سخن را در كام او می‌نشاند.
اصل انسجام در سخن يكى از بديهى‌ترين اصول فصاحت و بلاغت است كه هر سخنورى در رعايت آن سعى تمام و توجه وافر دارد. آيا ممكن است اين اصل در قرآن كريم كه در بلندترين قلة فصاحت و اوج آسمان بلاغت قرار گرفته است رعايت نشده باشد؟! آيا اگر بگوييم هر سورة قرآن مشتمل بر موضوعات پراكنده و كاملاً نامأنوس است، به فصاحت و بلاغت آن لطمه نزده‌ایم؟ آيا اگر بگوييم اعجاز قرآن در همين پراكنده گويى‌هاست، به انكار يك اصل مسلم بلاغى و بلكه فطرى انسانى برنخاسته‌ايم؟!
البته بايد به اين نكته نيز توجه نمود كه انسجام متن تعارضى با خلق موقعيت‌های گوناگون ندارد، چنان كه در بسيارى از متون ادبى كه شاهكارهاى ماندگار به شمار می‌روند نيز اين تكنيك به كار رفته است.
نويسندگان و ادبا افزايش تنوع موقعيت‌های متفاوت را به شرطى كه در يك كليت واحد صورت بگيرد يك ارزش ادبى و زيباشناختى می‌دانند. آنان معتقدند كه تنوع زمان و مكان ميان مطالب متنوع، باعث رنگارنگ شدن فضاى داستان يا متن ادبى می‌شود و به نويسنده در خلق جذابيّت بيشتر و غافلگيرى خواننده و بيان برخى مفاهيم كمك می‌كند.
اما يك مشكل وجود دارد؛ رفتن از يك موقعيت به موقعيت ديگر، آهنگ و جريان يكدست متن را می‌شكند و با ايجاد سكته، موجب فرار خواننده می‌شود. به محض آنكه متن از يك موقعيت مكانى و زمانى و نظرگاهى به يك موقعيت ديگر برود، بلافاصله اين سؤال براى خواننده پيش می‌آيد كه چه چيز باعث پرش از يك زمان و مكان به زمان و مكان ديگر شده است؟ خوانده بى آنكه در خودآگاه خويش فرصت تحليل برخى ظرافت‌های ادبى را داشته باشد، حس زيباشناسى پنهانش به طور خودكار فعال است و به دنبال توجيهى منطقى می‌گردد كه اين پرسش را براى او قابل درك و زيبا كند.
نويسندگان براى رفع اين مشكل و حركت آسان و نرم از يك موقعيت به موقعيتى ديگر از تكنيك پل استفاده می‌كنند. به اين ترتيب كه بندى اتصالى ‌را ميان دو موقعيت متفاوت قرار می‌دهند كه باعث ارتباط آن دو با يكديگر می‌شود و ذهن خواننده به راحتى از روى آن عبور می‌كند و از يك موقعيت به موقعيت ديگر می‌لغزد. شايد به تعداد شاهكارهاى ادبى جهان، پل‌های گوناگونى وجود داشته باشد كه نويسندگان به اقتضاى شرايط متن خود آنها را خلق كرده‌اند و با اين روش آثار خود را ماندگار نموده‌اند.
در قرآن كريم نيز به عنوان يك متن ادبى برجسته، از تكنيك پل به خوبى استفاده شده است و بدين ترتيب بين پراكنده نمایی ظاهرى، انسجام متنى سازگارى ايجاد شده است. به عبارت ديگر مطالب گوناگون و پراكنده‌ای كه در يك سوره مطرح می‌شود هر يك موقعيت‌های متفاوتى را تشكيل می‌دهند، كه به كلام جذابيت و تنوع داده و ارزش زيباشناختى متن را افزايش می‌دهند اما در عين حال اين موقعيت‌های متفاوت با پل‌های ارتباطى به يكديگر متصل می‌شوند تا در مجموع يك كليت را تشكيل داده و پيام واحدى را به خواننده منتقل كنند.
كسانى كه به اصول زيبا شناختى متون ادبى آشنا نيستند پنداشته‌اند كه قرآن با خلق موقعيت‌های گوناگون در يك سوره «اسلوب نگارش بشرى» را مراعات نكرده است و همين را رمز اعجاز قرآن دانسته و با نظرية هدفمندى سوره‌ها به مخالفت برخاسته‌اند. (وجدى، /70-69) در حالى كه طرفداران اين نظريه ضمن پذيرش گوناگونى موضوعات مطرح شده در يك سوره، در تلاشند با يافتن پل‌های ارتباطى ميان آنها كليت و انسجام متن را درك كنند و عظمت اين شاهكار ادبى بى بديل را به رخ جهانيان بكشند. بى آنكه سخنى بر خلاف اصول بلاغت و زيباشناختى گفته باشند.

4. روايات فضايل سوره‌های قرآن

سيرة تفسيرى و سنّت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار(علیهم السلام)به عنوان مفسران حقيقى قرآن كه وظيفة تبيين و تشريح قرآن را به عهده دارند، يكى از بهترين منابع شناخت قرآن است. در گوشه گوشة كلام معصومين(علیهم السلام)به ويژه احاديث تفسيرى آنان موارد و شواهدى را می‌يابيم كه حاكى از نگرش جامع گرايانة ائمه(علیهم السلام)به قرآن است. در اين روايات با تأكيد بر اينكه قرآن مفسر خود است، بر ارتباط و هماهنگى آيات و انسجام درونى آنها به عنوان يك اصل اساسى در فهم قرآن صحه گذشته‌اند.
از اين ميان آنچه به وضوح قابل استناد است «روايات فضايل قرآن» است. اين روايات اگر با دقت بررسى گردند، می‌توانند شواهدى بر صحت نظرية هدفمندى سوره‌ها و وجود غرضى واحد در هر سوره محسوب شوند. روايات فضايل به سه گروه تقسيم می‌شوند: رواياتى كه در باب فضيلت قرائت قرآن وارد شده و هيچ گونه اشاره به آيه يا سورة خاصى ندارد،4 رواياتى كه دربارة فضيلت و آثار آيات خاصى از قرآن مانند آية الكرسى وارد شده است5 و رواياتى كه دربارة خواص و آثار سوره‌های قرآن سخن می‌گويند.
قِسم اخير، براى هر سوره فضایل و خواصى را بيان كرده‌اند كه مثلاً اگر كسى سورة «تكوير» را بخواند از سرافكندگى و شرمندگى روز قيامت در امان است.6 اگر كسى به كتاب‌های احاديث مراجعه نمايد، اين گونه احاديث را كه دربارة خواص سوره‌ها و آيات نورانى قرآن نقل شده، فراوان خواهد ديد. گرچه در كنار احاديث صحيح و مستندى كه در اين باره وجود دارد برخى روايات جعلى نيز يافت می‌شود، اما با استناد به همان روايات صحيح می‌توان به وجود غرض واحد در هر سوره استدلال كرد؛ زيرا اگر سوره‌ای از آن جهت كه يك سوره است داراى فايده و اثر خاصى باشد، بى شك بايد بين اجزاى آن نوعى هماهنگى و ارتباط نزديك وجود داشته باشد تا بتوانند آن اثر و خاصيت را به وجود آورند، و در غير اين صورت از اجزاى پراكنده و از هم گسيخته هرگز خاصيت واحد صادر نمی‌شود. به ويژه آنكه اين اجزا از نوع سخن و كلام باشد و هر يك نيز به تنهايى بتوانند معناى مستقلى را افاده كنند. بنابراين ذكر فضايل و خواص براى سوره‌ها جز با نگرش جامع گرايانه به معانى آنها، به هیچ شكل ديگرى به سامان نمی‌رسد.
رابطة بين فضيلت سوره با غرض آن، آن چنان نزديك و معنادار است كه برخى مفسران براى تعيين غرض سوره به روايات فضايل مراجعه كرده و آنها را محور تلاش‌های خود قرار می‌دهند؛ مثلاً تفسير گرانقدر «نظم الدرر»، غرض سورة «الملك» را «بيان ضرورت خضوع و بندگى براى مالك مطلق هستى» می‌داند؛ زيرا در روايات متعددى وارد شده كه هر كس اين سوره را بخواند از عذاب قبر در امان است و كاملاً طبيعى است كه هر كس به حقيقت در درگاه حضرت احديت به خضوع و بندگى قيام كند از عذاب قبر رهايى خواهد يافت. (البقاعى، 20/ 216)
خلاصه آنكه روايات فضايل نشان می‌دهد كه پيامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(علیهم السلام)بر انسجام و ارتباط ناگسستنى آيات سوره تأكيد داشته و با نگرشى جامع گرايانه با آنها برخورد می‌كردند و از اين ارتباط براى بيان آثار مثبت سوره در جسم و جان مؤمنان سود می‌جسته‌اند.

5. مسند اسماعيل بن جابر

مرحوم نعمانى در تفسير خود از اسماعيل بن جابر نقل می‌كند كه امام صادق(علیه السلام)طى يك حديث طولانى نكات و علوم مرتبط با تفسير قرآن را بيان فرموده‌اند و در چندین فراز به نظم و ترتيب قرآن و آگاهى بر وجوه ارتباط آيات و پيوستگى ميان آنها به عنوان ابزار ضرورى شناخت قرآن و درك معارف آن، اشاره نموده‌اند.
امام صادق(علیه السلام)در ابتداى اين سخن به فلسفة نبوت پيامبر(صلی الله علیه و آله)و نزول قرآن اشاره فرموده و آن را ماية سعادت و متضمن راه و رسم زندگى انسان می‌دانند. سپس اعلام می‌دارند كه پيامبر علم قرآن را نزد اوصياى خود به وديعت نهاد، اما مردم به آنان پشت كرده و به كسانى كه چيزى از علوم قرآن نمی‌دانستند روى آوردند و همين امر موجب گمراهى آنان شد. آن گاه امام(علیه السلام)به جهالت‌های آنان در مراجعه به قرآن اشاره كرده و اين چنين ادامه می‌دهند:
«و اين بدان سبب است كه برخى از قرآن را با برخى ديگر تفسير كردند و به منسوخ استدلال كردند در حالى كه گمان می‌بردند ناسخ است و به متشابه احتجاج نمودند در حالى كه به اعتقاد خود آن را محكم می‌دانستند و لفظ خاص را دليل قرار دادند در حالى كه آن را لفظ عام به حساب آوردند. به اول آيه استناد كردند و علت تأويلش را ترك گفتند و به آنچه كلام با آن آغاز می‌شود و به آنچه كه كلام با آن پايان می‌پذيرد دقت نكردند و مآخذش را نشناختند؛ زيرا آن را از اهلش فرا نگرفتند و از پس اين كردار گمراه شدند و گمراه نمودند. و بدانيد كه هر كس به هنگام بررسى كتاب خداى عزوجل، ناسخ را از منسوخ، خاص را از عام، محكم را از متشابه، احكام جايز را از احكام قطعى، مكى را از مدنى، اسباب نزول، الفاظ و جملات مبهم، آيات مربوط به قضا و قدر، تقديم و تأخير آيات از يكديگر، آشكار و ژرف آيات، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها، سؤال و جواب، قطع و وصل و مستثنى را از مستثنى منه تميز نمی‌دهد و بين حوادث گذشته و آينده فرق نمی‌گذارد، مؤكد را با مفصل، عزيمت را با رخصت و جايگاه فرائض را با احكام مخلوط می‌كند و حلال را به جاى حرام می‌گيرد و پيوستگى و اتصال الفاظ و كلام و آنچه را كه به ما قبل و ما بعد مربوط می‌شود را نمی‌داند، او عالم و آگاه به قرآن نمی‌باشد و از اهل قرآن محسوب نمی‌شود و اگر چنين ادعایی كند، ادعاى بدون دليل كرده است و او دروغگویی است كه بر خدا و رسولش افترا بسته است و جايگاه او جهنم است كه بد سرانجامى است.»7 (مجلسى، 90/3)
در رابطة با بحث هدفمندى سوره‌ها چند نكته از بررسى فرمايشات امام صادق(علیه السلام)در اين حديث شريف به دست می‌آيد:
ايشان در دو قسمت توجه به ابتدا و انتهای كلام خداوند را براى درك صحيح آن ضرورى دانسته است، اين ضابطه شامل توجه به ابتدا و انتهاى يك آيه يا يك سوره و يا همة قرآن می‌شود و نگرشى جامع گرايانه را نسبت به هر جزء قرآن مطرح می‌فرمايند. طبيعى است كه وقتى اين بحث به سوره‌ها می‌رسد، منظور از ابتدا و انتها تنها آيات آغازين و پايانى سوره نيست، بلكه توجه به مجموع سوره و كليت آن مدنظر است، به گونه‌ای كه استنتاج ها و برداشت‌های قرآنى با روح حاكم بر سوره و سياق آن سازگار باشد و مضامين سوره به طور يكپارچه مدنظر مفسر باشد. بدين ترتيب اين فراز ارتباط آشكارى با نظريه هدفمندى سوره‌ها برقرار می‌كند.
اما از اين عبارت آشكارتر آخرين فراز سخن امام است كه آگاهى از پيوستگى و اتصال الفاظ و كلام (الموصول مِن الفاظ) و آشنایی با آنچه را كه به ما قبل و ما بعد مربوط می‌شود (المحمول على ما قبله و ما بعده) را از شرايط ضرورى آگاهان به علوم قرآن می‌داند و بر اين حقيقت تأكيد می‌نمايند كه پس از علم به جزئيات آيات همانند ناسخ و منسوخ و حلال و حرام و غيره بايد نگرشى مجموعه‌ای به ارتباط و پيوستگى آيات نيز داشت تا درك و برداشت از مفاهيم و مضامين قرآن تكميل گردد.

واکاوی نگره‌های مخالفان هدفمندی سوره‌ها

از ديرباز بحث مناسبات آيات و سپس مسئلة «هدفمندى سوره‌ها» مورد انكار و عدم پذيرش گروهى از دانشمندان و محققان علوم قرآنى بوده است. به علاوه بسيارى از خاورشناسان نيز بر اين نكته پاى مي‌فشارند كه «قرآن از انسجام منطقى به دور است و از ويژگى‌هاى اصيل سبك قرآن جسته و گريخته بودن آن است و خلاصه آنكه قرآن كريم جز پيام‌ها و نظرات پراكنده و پريشانى كه از مطالب متنوع متشكل شده است چيز ديگرى نيست.» (آرتورجان آربری / 3)
از دانشمندان مسلمان نيز محققانى همچون محمد بن على الشوكانى در فتح القدير (الشوكانى، 1/ 106) و علامه عزالدّين بن عبدالسّلام در كتاب مجاز القرآن (سيوطى،2/342) و شهيد بهشتى در روش برداشت از قرآن (حسينى بهشتى، /15ـ12) و آيت‌الله ناصر مكارم شيرازى در قرآن و آخرين پيامبر (مكارم شيرازى،/ 308) با عبارات مختلف و با استناد به دلايل متفاوتى، هماهنگى معنوى آيات يك سوره را نفى كرده و صرفاً بر هماهنگى قرآن در زمينة محتوا و عدم تعارض بخش‌هاى گوناگون آن با هم تأكيد كرده‌اند.
بسيارى از مخالفت‌ها به علت عدم توجه به دلايل ذكر شده در اثبات نظريه و يا عدم تصور صحيح از مسئله بوده است. از اين رو در سخنان مخالفان بيش از آنكه استدلال به چشم بخورد، استبعاد مشاهده مي‌گردد. به هر حال مهم‌ترين دلايلى كه مخالفان هدفمندى سوره‌ها اقامه كرده‌اند به شرح زير است:

1. اسلوب ويژة قرآن

مهم‌ترين عامل مخالفت با نظرية هدفمندى سوره‌ها، ويژگى ظاهرى قرآن در گسسته‌نمایى موضوعات است. هر كس كمتر آشنایى با قرآن داشته باشد، به سرعت متوجه مي‌شود كه قرآن سبكى پريشان و بريده بريده دارد.
«هر يك از سوره‌هاى قرآن بسان خطابه‌اي انواع موضوعات مختلفِ اعتقادى، اخلاقى و جز آن‌ها را در بر دارد، هر سوره گفتارى مستقل، اما مانند كتاب نيست كه هر بخشى از آن به موضوعى خاص اختصاص يابد. سوره‌هاى قرآن به گونه‌اي است كه نمي‌‌توان آنها را به طور دقيق، ذيل موضوعى كاملاً متمايز از يكديگر جاى داد. تنوع سوره‌ها چنان خودنمایى مي‌كند كه در اولين نگاه پراكنده مي‌‌نمايد.» (نكونام، / 31)
اين ويژگى قرآن آن‌چنان بديهى و مسلم است كه هر سخنى بر خلاف آن به انكار بديهى و چشم پوشى از يك واقعيت ملموس مي‌ماند. از اين رو كسانى كه با تمسك به هر رطب و يابسى و چنگ زدن به آسمان و ريسمان مي‌خواهند وحدت غرض يا تناسب و هماهنگى آيات را ثابت كنند، از همان ابتدا سخنى بر خلاف بديهيات مي‌زنند، در نتيجه دلايل آنها پذيرفته شده و مسموع نيست.
دانشمندانى همچون الشوكانى (الشوكانى، 1/72) و فريد وجدى (وجدى،/ 69) نيز معتقدند كه هر دسته از آيات قرآن مربوط به موضوعى بوده و هيچ‌گونه ارتباطى با هم ندارند و اين امر اقتضاى سبك ويژة قرآن است.

نقد و بررسى

طرفداران نگرش جامع‌گرايانه به سوره‌ها، هيچ شكى در پراكنده‌نمایى سوره‌ها ندارند. آنان معتقدند كه اين سبك قرآنى در ساير آثار و شاهكارهاى ادبى هم همچون ديوان حافظ مشاهده مي‌شود و هيچ كس نمي‌تواند اين ويژگى اسلوب بيانى قرآن را انكار كند. اما اين فقط يك طرف سكه است. به همان ميزان كه پراكنده‌نمایى قرآن بديهى است، ضرورت ارتباط بين موقعيت‌هاى مختلف درون سوره نيز بديهى است، تنها در اين صورت است كه عبارت‌هاى پراكنده تبديل به يك متن منسجم و مستقل مي‌شود.
زيبایى و اعجاز قرآن در پراكنده‌نمایى آن نيست، بلكه در جامع نگرى و پل‌هاى ارتباطى است كه بين موضوعات به ظاهر پراكنده برقرار كرده است. اين حلقه‌هاى ارتباطى كه به آنها آرايه‌هاى ادبى هم گفته‌اند، به گونه‌هاى مختلف ارائه مي‌شوند. تنظير، تضاد، استطراد، حسن تخلص، اقتضاب و حسن مطلب، برخى از مهم‌ترين آنان هستند كه سيوطى در الاتقان به آنها اشاره كرده است. (سيوطى،2/ 347ـ343)
طرفداران نظرية هدفمندى سوره‌ها با تكيه بر اصل انسجام متن در صدد شناسایی عوامل پراكنده‌نمایی سوره‌ها برآمده‌ و سعى نموده‌اند بدون آنكه يكى از اين دو امر بديهى را ناديده بگيرند، روشى را براى جمع كردن بين آنها بيابند.
آنان امورى همچون تدبرزایی و سؤال پرورى، هدايت آفرينى، مراعات ميزان درك افراد گوناگون، تأثيرگذارى بر احساسات و عواطف آدمى، (گليجانى،/145ـ79) و غيره را به عنوان حكمت‌ها و فواید پراكنده‌نمایی قرآن بر شمرده‌اند و معتقدند كه در وراى اين آيات به ظاهر پراكنده، ارتباطى دقيق و نامحسوس نهفته است كه براى درك كامل معارف قرآن بايد بدان دست يافت.

2. نزول تدريجى قرآن

يكى از اشكالات رايج بر ارتباط آيات و هدفمندى سوره‌ها، تكيه بر نزول تدريجى قرآن است. در اين اشكال با استناد به روايات اسباب النزول تأكيد مي‌كنند كه بخش گسترده‌اي از آيات قرآن بر خلاف ترتيب فعلى و هر يك به تناسب حادثه و رويداد خاصى نازل شده است و دربارة همان موضوع است. به عبارتى قرآن مجموعه آياتى است كه بر حسب حوادث و پيش‌آمدهاى گوناگون و هدف‌هاى مختلف به تدريج از طرف خداوند فرستاده شده است. از اين رو چه بسا در يك سوره مقصدهاى مختلف و موضوعات گوناگونى مورد بحث واقع شود، اما اين موضوعات هيچ ارتباطى با هم ندارند. شهيد دكتر محمد حسين حسينى بهشتى با استناد به نزول تدريجى قرآن مي‌گويد:
«هيچ لزومى ندارد كه تمام آيات يك سوره با هم ارتباط داشته باشند، بلكه تنها بين آياتى كه در يك مرحله نازل شده مي‌توان به دنبال تناسب و ارتباط بود. زيرا شرایط نزول هر يك با ديگرى متفاوت است. بنابراين اگر آيات يك سوره در پنج مرحله نازل شده باشند، پنج نوع ارتباط متفاوت بين آنها برقرار است. حتى ممكن است آيه‌اي به تنهایی نازل شده باشد، در اين صورت هيچ‌گونه ارتباطى با آيات قبل و بعدش نداشته باشد.» (حسينى بهشتى،/12)
ايشان در انتها هشدار مي‌دهند كه درست كردن رابطة مصنوعى بين آياتى كه هيچ‌گونه ارتباطى با هم ندارند، موجب فهم انحرافى از آيات شده و برداشت نادرست از آيه را به وجود مي‌آورد.
شوكانى در فتح القدير نيز با يادآورى نزول تدريجى قرآن در مناسبت‌هاى مختلف و بعضاً متضاد، تأكيد مي‌كند كه هنگامى كه اسباب نزول اين گونه با يكديگر اختلاف و مباینت دارند به شكلى كه اجتماع آنها با يكديگر ميسر نيست، آياتى هم كه در ارتباط با آنها نازل شده‌اند به خودى خود با هم اختلاف دارند، پس چگونه شخص خردمند به دنبال مناسبت ميان آب و آتش مي‌باشد؟ اصولاً جستجوى مناسبت ميان آياتى كه مي‌دانيم قطعاً ترتيب آنها در مصحف فعلى مقدم يا مؤخر از ترتيب نزول آنهاست، چه معنایی دارد؟ (الشوكانى، 1/ 106)

نقد و بررسى

اين اشكال بر چند مبنا استوار است که نخستين مبناى آن اجتهادى بودن نظم آيات است.
بديهى است كه اگر كسى بشرى بودن تأليف و نظم قرآن را باور داشته باشد هيچ ضرورتى نمی‌بيند كه بين آيات به ظاهر پراكنده ارتباط و تناسبى بيابد و اگر اشتباهى و يا نقصى از اين رهگذر بوجود آيد آن را از ضعف و عدم دقت صحابه می‌داند و هيچ اشكالى از اين بابت به كتاب خدا متوجه نمی‌شود. اما با توجه به دلايل عقلى و نقلى متعددى كه بر توقيفى بودن نظم فعلى قرآن اقامه شد تقريباً جاى شكى باقى نمی‌ماند كه هر آيه دقيقاً در همان جایی واقع شده است كه حكمت و اراده الهى اقتضا كرده است.
بنابراين گرچه قرآن هنگام نزول به تناسب حوادث و رويدادهای مختلف نازل شده است، اما هر آيه به دستور خداوند و نظارت پيامبر در دامان سوره‌اي خاص قرار گرفته است تا حكمت و فایده‌اى كه در ترتيب شگفت آن وجود دارد از دست نرود.
دومين مبناى اين اشكال آن است كه نظم و جايگاه همه يا اكثر قريب به اتفاق آيات سوره‌هاى قرآنى بر خلاف ترتيب نزول است، در حالى كه شواهد قرآنى و روایی فراوانى نشان مي‌دهد كه اكثر سوره‌هاى قرآن يك‌باره نازل شده است و همگام با نزول سوره، جايگاه آيات نيز به طور طبيعى مشخص مي‌شد.
با متزلزل شدن مبانى اين اشكال، دوباره اين سؤال مطرح مي‌شود كه خداوند سبحان بر اساس چه حكمت و غرضى مطالب به ظاهر پراكنده را در كنار يكديگر قرار داده است؟
در اينجاست كه با استناد اصل «ضرورت انسجام در كلام» و «قبح عقلى پريشان‌گویی» به اين نتيجه مي‌رسيم كه بايد به دنبال يافتن وجوه ارتباط آيات و روح حاكم بر آنها باشيم.

3. موضوع محورى، ويژة كتب علمى است

با تكيه بر جنبة هدايتى قرآن نيز مي‌توان به مخالفت با نظرية هدفمندى سوره‌ها برخاست و گفت مهم‌ترين رسالت قرآن هدايتگرى آن است و اصولاً قرآن براى هدايت و نشان دادن راه سعادت نازل شده است؛(ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِين)(بقره/2). بنابراين هر چه به قرآن مربوط باشد بايد به نحوى به جنبة هدايتى آن باز گردد. اسلوب و سبك بيان قرآن نيز از اين قاعدة كلى مستثنا نيست. نبايد انتظار داشته باشيم كه هر سوره الزاماً فقط داراى يك غرض باشد؛ زيرا چه بسا لازمة ايفاى وظيفة هدايتگرى در يك سوره وجود موضوعات مختلف در ابواب پراكنده و متفاوت باشد و در سورة ديگر با طرح يك موضوع و اكتفا نمودن به آن هدايت قرآنى حاصل گردد. خلاصه قرآن بيش از آنكه به پرورش موضوعات و شاخ و برگ دادن به آنها توجه داشته باشد، به ساختن انسان‌ها و تأثيرگذارى بر فكر و روح آدمى اهميت مي‌دهد. اما در نگرش جامع گرايانه به سوره‌ها آنچه در درجة اول اهميت قرار دارد، سامان يافتن آيات حول يك غرض و موضوع واحد است و هدايتگرى قرآن در درجة دوم قرار دارد.
موضوع محورى و هدفمندى، ويژة مطالب و كتب علمى است كه در هر فصلى بايد مطلبى را متفاوت با فصل قبل مطرح كنند و از تداخل مطالب و جسته و گريخته سخن گفتن بپرهيزند. اما قاعدة خطابات ارشادى اين است كه از هر درى سخنى بگويد تا مخاطب را تحت تأثير قرار داده و او را به انجام اعمال نيك ترغيب كند و در يك كلام قرآن كتاب هدايت و مخاطب محور است، نه كتاب علمى موضوع محور.

نقد و بررسى

در پاسخ به اين شبهه كه دغدغة صيانت از جنبة هدايتگرى و قدسى قرآن را داشته و از فرو غلتيدن قرآن به وادى روش‌ها و خصلت‌هاى بشرى هراسناك است، بايد به چند نكته اشاره نمود:
اولاً: آنچه با سبك قرآن و روش منحصر به فرد آن در تعارض است، اين است كه بگوييم قرآن كريم به مانند كتاب‌هاى بشرى خود را موظف دانسته كه در ضمن هر سوره صرفاً به گفتگو راجع به موضوعى واحد بپردازد و آن موضوع را به طور كامل در آن سوره به بحث بگذارد و ديگر راجع به آن موضوع و ابعاد مختلف آن در ساير سوره‌ها نه بحثى را مطرح كند و نه سخنى به ميان آورد و هر موضوعى را به طور جامع و مانع در يك سوره بررسى كند؛ مثلاً يك سوره فقط دربارة توحيد، يك سوره مختص به معاد و... . بدون شك چنين تصورى از قرآن نادرست بوده و ساختار سوره‌ها نيز هرگز در صدد آن نيست كه چنين انديشة خطايى را بر قرآن كريم تحميل كند.
ثانياً: اقتضاى خطابات ارشادى و روش هدايتى، پراكنده گويى و كشكول سرايى نيست، زيرا چنين روشى تنها براى پركردن اوقات فراغت و سرگرمى مناسب است و از آنجا كه در نهايت مخاطب را به نتيجة مشخصى نمي‌رساند، تأثير خاصى را نيز به دنبال نخواهد داشت و اگر گوينده به منظور هدايت و ارشاد سخنى را بر زبان رانده باشد، به هدف خود نخواهد رسيد. آنچه مناسب خطابات ارشادى است، ايجاد تنوع متناسب و منسجم در جهت حفظ شادابى كلام و پراكندن گوهرهاى وعظ و نصيحت در لابلاى آن است. خطيبان زبردست و موفق در هر جلسه فقط دربارة يك موضوع ـ‌ مثلاً تقوا‌ ـ سخن مي‌گويند و با مهارت تمام از آيات، روايات، اشعار، سخنان بزرگان، داستان‌ها و حكايات و حتى مزاح و طنز در لابلاى كلام بهره مي‌گيرند تا گام به گام شنونده را به مقصود اصلى رهنمون شوند. قرآن نيز كه كتابى ارشادى و هدايتى است از همين روش سود جسته است. به عنوان مثال سورة مباركة «القلم» كه دربارة ناكامى مخالفان پيامبر و پاسخ به تهمت جنون است، دربارة موضوعات مختلفى از جمله ارج و منزلت قلم، اخلاق پيامبر(صلی الله علیه و آله)، سازش نكردن پيامبر با مشركان، خصوصيات اخلاقى مشركين، داستان باغ داران ثروتمند، عدم تساوى مؤمن و كافر، ناتوانى بت‌ها و خدايان دروغين، داستان حضرت يونس، مسئلة چشم زخم و... سخن مي‌گويد، اما همة اين موضوعات در يك ارتباط منطقى و هدايت گرايانه به يك غرض واحد مرتبط شده و با انسجام و هماهنگى كامل هدف اصلى سوره را كه بيان پيروزى حق بر باطل است به نمايش گذارده‌اند. از اين رو نظرية ساختار سوره‌ها بدون اينكه قرآن كريم را از سبك و اسلوب ويژه‌اش خارج سازد و يا جنبة هدايتى آن را تضعيف كند، گام مهمى براى فهم مقاصد قرآن و ترسيم اهداف آن بر مي‌دارد و انسجام درونى و معجزه آساى سوره‌ها را نشان مي‌دهد.

4. اختلاف در تعيين غرض سوره‌ها

مفسرانى كه به نظرية «هدفمندى سوره‌ها» گرايش دارند، تلاش بسيارى براى دست‌يابى به غرض اصلى هر سوره نموده‌اند تا پيش از تفسير سوره، هدف اساسى و محورهاى فرعى آن را مشخص نمايند. اما هر يك از آنان به تناسب دقت علمى و روش‌هاى به كار برده به نتایج متفاوتى دست يافته‌اند. از اين‌رو چه بسا براى يك سوره اغراض متفاوتى ذكر شده است. كثرت اختلاف در تعيين اهداف سوره‌ها و تشتت استدلال‌هاى مفسران موجب شده است كه گروهى از قرآن پژوهان در «وجود غرضى واحد و حقيقى» در فراسوى آيات يك سوره ترديد كرده و اغراض سورها را تابع ذوق و سليقة مفسران بدانند و چنين استدلال كنند كه اگر به راستى هر سوره داراى يك غرض و هدف مشخص بود، بايد اين هدف براى همگان روشن و قابل تشخيص باشد، در حالى‌كه حتى مفسرين نيز در تشخيص آن به اختلاف افتاده‌اند و براى يافتن غرض سوره خود را به تكلف و مشقت انداخته‌اند.
مثلاً دربارة غرض اصلى سورة «الملك» شش نظر متفاوت ايراد شده است. تفسير الميزان غرض سوره را «اثبات ربوبيت تامة الهى» مي‌داند. (طباطبایی، 19/ 364) برخى از مفسران با توجه به شمارش نعمت‌هاى الهى در اين سوره، غرض اصلى آن را «بيان خالقيت و حاكميت الهى» دانسته‌اند. تفاسيرى چون «فى ظلال القرآن» (سيد قطب، 6/3629)، «التفسير المنير» (الزحيلى، وهبة، التفسير،29/5) و «تفسير نمونه» (مكارم شيرازى، 24/ 312) اين رأى را برگزيده‌اند.
از سوى ديگر تفاسيرى چون «مِن وحى القرآن» (فضل اللّه،23/ 7)، «التفسير الفريد» (الجمال،4/ 3142) و «تفسير البصائر» (رستگار جويبارى،48/ 7) غرض غایی و نهایی سورة ملك را بيان مبانى توحيدى، اعم از ربوبيت و حاكميت دانسته و دو نظر قبلى را جمع كرده‌اند. پرورش حالت خشيت نسبت به خداوند، غرضى است كه از سوى تفاسيرى همچون «من هدى القرآن» (مدرسى، 16/128) و «نظم الدرر» (البقاعى،20/216) براى اين سوره ارائه شده است. تفسير «صفوة العرفان» (خالدى،6/ 596) «بيان راه سعادت و نيكبختى»، و «تفسير التفهيم» (مودودى،6/ 8) «بيان تعاليم اسلامى و غفلت زدایی» را هدف اصلى سوره ناميده‌اند.
هر يك از مفسران براى اثبات نظر خود به دلايلى تمسك جسته است كه چه بسا با دلایل مفسر ديگرى كه با او هم عقيده است نيز تفاوت داشته باشد و اين همه اختلاف در يافتن موضوع يك سوره زنگ خطر را براى برخى از قرآن‌پژوهان به صدا در آورده آنها را در پذيرش اصل نظريه به ترديد وا مي‌دارد.

نقد و بررسى

در پاسخ به اين اشكال به چند نكتة اساسى بايد توجه نمود:
1. پژوهشگرانى كه اختلاف مفسران را دليلى بر ترديدآميز و غير قابل اعتماد بودن نظرية هدفمندى سوره مي‌دانند، گویی فراموش نموده‌اند كه اين اختلاف نه تنها در يافتن غرض سوره‌ها، بلكه در بسيارى از مباحث تفسيرى از معناى لغوى تا شأن نزول و تفسير تك تك آيات نيز وجود دارد و اگر قرار باشد از اختلاف مفسران هراسناك شده و در علمى بودن يا صحيح بودن برداشتى شك كنيم، بايد در اصل تفسير قرآن شك كرده و به يك‌باره دست از كتب تفسير شسته و آنها را كنار بگذاريم، آن‌گاه به سراغ ساير علوم برويم و هر جا اختلاف بالا گرفت در اصالت آن علم شك كرده و از آن نيز دست برداريم. به نظر مي‌رسد بدين ترتيب چيزى از فقه و اصول و فلسفه و منطق و ساير علوم انسانى و حتى تجربى باقى نماند.
2. اهداف سوره‌ها كشف كردنى است. فرآيند كشف هدف سوره با كمك ابزارها و روش‌هایی كه در کتاب‌های مربوطه بيان شده است، (ساختار هندسی سوره‌های قرآن، محمد خامه‌گر، فصل سوم)، به تدريج آسان‌تر و علمى‌تر مي‌شود. البته هيچ شكى نيست كه اين علم نيز همچون ساير علوم تا رسيدن به مرحله‌اي از بلوغ و كمال كه به نتایج روشن و غير قابل خدشه برسد، فاصلة زيادى دارد. اما اين بدان معنا نيست كه اين نظريه از پايه و اساس متزلزل است؛ زيرا پشتوانة اصلى نظريه، استدلال‌هاى عقلى و نقلى مطرح شده است، نه اهدافى كه مفسران در ابتداى هر سوره ذكر كرده‌اند. از اين‌رو اختلاف مفسران در يافتن مصاديق نظريه لطمه‌اي به اصل آن وارد نمي‌آورد.

5. فقدان اشاراتى از معصومين(علیهم السلام)

مخالفان نگرش جامع‌گرايانه به سوره، حجيت نظرية هدفمندى سوره‌ها را در گرو يافتن اشاراتى از پيامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(علیهم السلام)مي‌دانند. آنان مي‌گويند آن گونه كه طرفداران اين نظريه از اهميت و ضرورت آن سخن گفته‌اند، شناخت هدف هر سوره از اصول و مبانى اساسى فهم قرآن خواهد بود، آن‌چنان كه هر تفسيرى بدون توجه به هدف سوره زيان‌بار و ناصواب است. به اقتضاى اهميت اصل ياد شده مي‌بايست آيات و رواياتى به صراحت اهميت آن را بازگو مي‌كرد و نيز براى تعليم و آموزش برخى از سوره‌ها نيز توسط معصومين(علیهم السلام)به همين صورت تفسير مي‌شد. به علاوه قرآن نيز به روشنى اين روش را تأكيد مي‌كرد. در حالى كه هيچ تصريحى در اين باره در قرآن و روايات نيست. (حسينى، على اكبر،/104)

نقد و بررسى

قبل از هر چيز به نظر مي‌رسد كه در اشكال مذكور دربارة اهميت و جايگاه «هدف سوره» در تفسير آن اندكى اغراق و مبالغه گویی شده است، زيرا با آنكه كشف هدف سوره تأثير بسزایی در يافتن نكات جديد و بديع از آيات دارد، اما چنين نيست كه بدون آن هرگونه برداشتى زيانبار و خطا باشد. اما در پاسخ به اين اشكال بايد به دو نكتة اساسى توجه نمود؛ اول اينكه آيا در حجيت همة احكام شرعى، روش‌هاى فقهى و اصول علمى وجود نص از معصوم(علیه السلام)ضرورى است؟ آيا تمام آنچه كه به عنوان روان‌شناسى اسلامى، مديريت اسلامى و... بيان مي‌شود، مستند به آيه يا روايتى صريح است؟ از آن مهم‌تر آيا صدور همة احكام شرعى، به خصوص مسائل مستحدثه همچون بيمه، سرقفلى، كودك آزمايشگاهى، تغيير جنسيت و... منوط به يافتن روايات يا آياتى است كه به روشنى و وضوح دربارة آنها سخن گفته باشند؟ آيا اهميت بسيارى از احكام شرعى كه به علت فقدان نص، دچار اختلاف در فتوا شده است، از پذيرش يا عدم پذيرش نظرية هدفمندى سوره‌ها مهم‌تر نيست؟
تا آنجا كه از قواعد اصولى و روش استنباط آگاهى داريم، در صورت فقدان نصى در مخالفت با حكم يا نظرية علمى، اگر آن ديدگاه با اصول پذيرفته شدة عقلى و دينى هماهنگ باشد، گردن نهادن به آن و عمل كردن بر طبق آن مشكل شرعى يا علمى نخواهد داشت.
به علاوه در بخش مربوط به دلایل موافقان نظريه، برخى از شواهد قرآنى و حديثى را كه حاكى از صحت اين نظريه از ديدگاه آيات و روايات داشت برشمرديم كه به نظر مي‌رسد براى اثبات رضايت معصومين(علیهم السلام)براى تمسك به ساختار و اهداف سوره در تفسير كفايت كند.

6. گفتارى بودن سبك قرآن

يكى از مباحثى كه به تازگى به در كتاب‌های علوم قرآنى راه پيدا كرده است، مسئلة گفتارى يا نوشتارى بودن قرآن است. لازمة گفتارى تلقى كردن زبان قرآن آن است كه بايد برخى از اطلاعات متعلق به متن قرآن را خارج از الفاظ آن دانست. بر اين اساس بسا غفلت از اين اطلاعات بسيارى از آيات قرآن را مجمل يا مشكل نمايد يا معنايى را خلاف مراد الهى به ذهن متبادر سازد و پاره‌اي از آيات را نامتناسب و حتى متعارض نشان دهد.
اما بنابراين كه زبان قرآن نوشتارى محسوب شود، در فهم آيات مشكل و مجمل و نامتناسب و نيز در رفع تعارض ظاهرى پاره‌اي از آيات لازم نيست به اطلاعات جانبى و فراسياقى مراجعه كرد؛ زيرا همة قرائن لازم براى فهم صحيح قرآن در متن آمده است و قرآن در دلالت بر مقاصدش مستقل است و به هيچ چيزى خارج از متن خود در افاده مراد، وابستگى ندارد. برخى از قرآن‌پژوهان معاصر معتقدند كه زبان قرآن گفتارى است؛ يعنى بخشى از قرائن فهم قرآن خارج از متن آن قرار دارد و اين بدان جهت است كه قوم پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)و نيز خود آن حضرت امى بودند و با كتاب و نوشتار سر و كار نداشتند. اصل قرآن نيز به صورت كتابى از پيش نوشته بر آن حضرت نازل نشد. در اثر عدم رواج خط و نوشتار در آن عصر، رسم‌الخط مصحفى هم كه توسط صحابه نوشته شد، در پاره‌اي از موارد تحت تأثير زبان گفتارى واقع گرديد.
يكى از پيامدهاى گفتارى بودن قرآن سبك گسيخته و تنوع مضامين هر سوره است؛ زيرا در اين صورت قرآن يك نوشتار نيست تا سوره‌هاى آن نيز به مثابة ابواب يك كتاب هر يك به موضوع خاصى اختصاص داشته باشند، بلكه قرآن به منزلة يك گفتار و خطبه است كه مضامين متنوعى را در بر دارد و همچنان كه خطيب جمعه ممكن است دربارة موضوعات مختلف و بى‌ارتباط سخن بگويد و هيچ كس نيز او را به اين خاطر مذمت نمي‌كند، قرآن نيز كه به سبك گفتارى تنظيم شده است، دربارة موضوعات متنوع سخن مي‌گويد و از اين جهت هيچ عيبى بر آن نيست، بلكه لازمة سبك گفتارى آن است. بر اساس اين نظريه آياتِ سوره‌ها به اقتضاى اسباب نزول خود نازل مي‌شدند، نه به اقتضاى قبل يا بعد كه از آن به سياق آيات تعبير مي‌شود. از اين رو بسا آياتى كه حتى در يك واحد نزول قرار گرفته‌اند و هيچ گونه ارتباط و تناسب قابل قبولى با صدر و ذيل خود نداشته‌اند، بلكه صرفاً به شأن و موقعيت نزول مرتبط و متناسب باشند.
خلاصه آنكه زبان و سبك سوره‌هاى قرآن كتابى و نوشتارى نيست، بلكه خطابه‌اي و گفتارى است، به همين جهت هر سوره مضامين متنوعى را در بر دارد. (نكونام، /36ـ21)

نقد و بررسى

اشكال ذكر شده بر دو مبنا استوار است؛ اول: با توجه به قرائن و دلایل گفته شده زبان قرآن گفتارى است نه نوشتارى. دوم: لازمة گفتارى بودن قرآن تنوع مضامين و تعدد غرض در هر سوره است. اما هر دو مبنا مخدوش هستند.
مسئلة اول گفتارى بودن زبان قرآن است كه در نقد آن بايد به چند نكته توجه نمود:
نخست آنكه ويژگى‌هایی كه براى تمايز زبان گفتارى و نوشتارى ذكر كرده‌اند در هر دو زبان يافت مي‌شود و اختصاص به هيچ يك ندارد. از جمله به كار بردن جملات معترضه يا استفاده از كاركردهاى زبانى مانند تعجب، تحقير و تعظيم. اين امور در سبك نوشتارى خصوصاً متون ادبى به وفور به كار مي‌رود؛ مثلاً گاه ضميرها را به اول شخص تبديل مي‌كند يا داستان را با نقل قول از خودش شروع مي‌كند و در تمام اين موارد زبان، زبان نوشتارى است.
نويسنده ادعا كرده لازمة گفتارى تلقى كردن زبان قرآن آن است كه بايد برخى از اطلاعات متعلق به قرآن را از خارج متن كتاب الهى به دست آوريم. در اين مورد بايد بگویيم حتى اگر زبان قرآن را نوشتارى بدانيم، باز هم تمام قرائن از متن قابل استفاده نيست. همان طور كه اين امر در ساير كتاب‌ها و تأليفات وجود دارد كه برخى از اطلاعات متعلق به متن بايد خارج از الفاظ گرفته شود. (ايازى، محمد على،4/194)
به علاوه دلايلى كه براى گفتارى بودن قرآن ذكر كرده‌اند نيز همگى مخدوش و غير قابل اعتمادند. مثلاً بين اُمى بودن پيامبر و قومش با گفتارى بودن قرآن هيچ تلازمى نيست و نمي‌توان گفت چون خواندن و كتابت رواج نداشته است و پيامبر لازم بوده است كه بسان قومش سخن بگويد، پس بايد زبان قرآن گفتارى باشد. زيرا به اقتضاى آية شريفة(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُم)(ابراهیم/٤) تفسير و تدوين، به لسان قوم مطرح است، نه خود وحى. به همين جهت اگر ارائة كتاب و تدوين آن به شخص پيامبر باز مي‌گشت، مسئلة امى بودن پيامبر و قومش در گفتارى بودن قرآن تأثير قطعى داشت، اما چون قرآن وحى و القاى كلام الهى است، نمي‌توان امى بودن را دليل بر گفتارى بودن فرض كرد. (همان،/ 197)
همچنين نبودن رسم الخط هماهنگ و فراگير در قرآن ناشى از بساطت و نوباوگى خط در جزيرة العرب بوده، نه ناشى از گفتارى بودن قرآن. به همين دليل با رشد فرهنگى مردم جزيرة العرب در فاصلة كوتاهى خط عربى از سبك آرامى به كوفى و از كوفى به نسخ تغيير يافت و اين تحولات ادامه يافت. (همان،/ 198)
از سوى ديگر گفتارى بودن زبان قرآن تالى فاسدهایی به دنبال دارد كه پذيرش آن را مشكل‌تر مي‌كند؛ مثلاً حجيت ظواهر قرآن را مورد ترديد قرار مي‌دهد يا موجب محدوديت پيام قرآن در ظرف شرايط خاص تاريخى و جغرافيایی خواهد شد. بنابراين نظرية گفتارى بودن زبان قرآن هم از جهت مفهوم و هم از جهت دلایل نااستوار و متزلزل است، علاوه بر آنكه دلایل و قرائنى نيز بر خلاف آن وجود دارد.
مسئلة دوم تلازم بين گفتارى بودن زبان قرآن و تعدد غرض در سوره‌هاست كه در اين رابطه نيز بايد گفت:
تناسب آيات و وحدت غرض نه لازمة نوشتارى بودن قرآن است و نه متضاد با گفتارى بودن آن. بلكه ممكن است يك سخنران در گفتار خود فقط حول يك موضوع سخن بگويد و همة مطالبى را كه مي‌گويد به اين موضوع مرتبط نمايد. بنابراين اگر سخنان او به رشتة تحرير در آيد باز هم توقع تناسب و پيوند و ارتباط ميان مطالب اين كتاب توقع بجایی است.
از سوى ديگر در يك نوشتار نيز به رغم در نظر گرفتن همة قرائن حاليه و مقاليه و گنجاندن آنها در متن، باز هم ممكن است تعدد مضامين و تنوع غرض وجود داشته باشد، چنانچه در كشكول‌ها و يا داستان‌ها با اين سبك مواجه مي‌شويم. بنابراين چه گفتارى بودن قرآن ثابت بشود يا نشود، در هر حال نمي‌توان از آن براى اثبات تنوع غرض در سوره‌ها سود جست، بلكه هدفمندى سوره‌ها بر مبانى و دلایل خاص خودش ـ‌كه پيش از اين ذكر شد‌ـ استوار است.



پی‏نوشت ها:

1. مثلاً گفته‌اند: اقتضاى ساختار و اسلوب ظاهرى قرآن، و وجود موضوعات و غرض‌هاى متعدد در سوره‌هاى آن است. عدول از اين امر بديهى و تأكيد بر وجود «وحدت موضوعى» مرهون برهانى قاطع است. (حسينی، سيد على اكبر، نقد نظريه وحدت موضوعى سوره‌هاى قرآن، پايان نامه، ص 80.)
2. آية 13 سورة رعد بر اين معنا دلالت دارد «فضرب بينهم سُوَر له باب» ميان آنها ديوارى زده شود كه آن را دروازه اى است؛ العين، ج 7، ص 279: السور: حائط المدينه; لسان العرب; السُّور عندالعرب حائط المدينه و هور اشرف الحيطان، ج 4، ص 386.
3. دربارة فوائد و حكمت هاى تجزية سوره‌ها سخنان فراوانى گفته شده است از آن جمله آسان كردن كار بر مردم و تشويق آنان به يادگرفتن و حفظ كردن (محمود راميار، تاريخ قرآن، ج 4، ص 580) صيانت و حفاظت قرآن از تحريف، مانند ناپذيرى حتى نسبت به كوچك ترين سوره ها (جوان آراسته، حسين، درسنامه علوم قرآنى).
4. عن على(علیه السلام)ان النبى(صلی الله علیه و آله)قال: «خياركم من تعلم القرآن و علّمه». الشيخ الصدوق، الامالى، ج 1، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1400 هـ، ص 5.
5. عن ابى عبدالله: «من قرء آية الكرسى مَرة صرف الله عنه الف مكروه من مكاره الدنيا». السّلمى السمرقندى، محمد بن يعقوب، تفسير العياشى، ج 1، المكتبة العلمية الاسلاميه، تهران، 1380 هـ.ق، ص 136.
6. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «مَن قرأها (سوره تكوير) اعاذه الله مِن الفضيحة يوم القيامه». الشيخ الصدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، منشورات الرضى، مطبعة امير، قم، 1364 هـ، ص 121.
7. قال أبو عبد الله محمد بن إبراهيم بن جعفر النعماني رضي الله عنه في كتابه في تفسير القرآن حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة قال حدثنا أحمد بن يوسف بن يعقوب الجعفي عن إسماعيل بن مهران عن الحسن بن علي بن أبي حمزة عن أبيه عن إسماعيل بن جابر قال سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد الصادق8يقول إن الله تبارك و تعالى بعث محمدا فختم به الأنبياء فلا نبي بعده و أنزل عليه كتابا فختم به الكتب فلا كتاب بعده أحل فيه حلالا و حرم حراما فحلاله حلال إلى يوم القيامة و حرامه حرام إلى يوم القيامة فيه شرعكم و خبر من قبلكم و بعدكم و جعله النبي(صلی الله علیه و آله) علما باقيا في أوصيائه فتركهم الناس و هم الشهداء على أهل كل زمان و عدلوا عنهم ثم قتلوهم و اتبعوا غيرهم و أخلصوا لهم الطاعة حتى عاندوا من أظهر ولاية ولاة الأمر و طلب علومهم قال الله سبحانه (فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَة مِنْهُمْ) و ذلك أنهم ضربوا بعض القرآن ببعض و احتجوا بالمنسوخ و هم يظنون أنه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم يرون أنه المحكم و احتجوا بالخاص و هم يقدرون أنه العام و احتجوا بأول الآية و تركوا السبب في تأويلها و لم ينظروا إلى ما يفتح الكلام و إلى ما يختمه و لم يعرفوا موارده و مصادره إذ لم يأخذوه بحارالأنوار ج : 90 ص : 4عن أهله فضلوا و أضلوا. و اعلموا رحمكم الله أنه من لم يعرف من كتاب الله عز و جل الناسخ من المنسوخ و الخاص من العام و المحكم من المتشابه و الرخص من العزائم و المكي و المدني و أسباب التنزيل و المبهم من القرآن في ألفاظه المنقطعة و المؤلفة و ما فيه من علم القضاء و القدر و التقديم و التأخير و المبين و العميق و الظاهر و الباطن و الابتداء و الانتهاء و السؤال و الجواب و القطع و الوصل و المستثنى منه و الجاري فيه و الصفة لما قبل مما يدل على ما بعد و المؤكد منه و المفصل و عزائمه و رخصه و مواضع فرائضه و أحكامه و معنى حلاله و حرامه الذي هلك فيه الملحدون و الموصول من الألفاظ و المحمول على ما قبله و على ما بعده فليس بعالم بالقرآن و لا هو من أهله و متى ما ادعى معرفة هذه الأقسام مدع بغير دليل فهو كاذب مرتاب مفتر على الله الكذب و رسوله (وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِير).

منابع و مآخذ

1. ايازى، محمد على؛ نقدى بر نظريه گفتارى بودن زبان قرآن، فصلنامه پژوهش هاى علوم اسلامى ، شماره 4.
2. البقاعى، نظم الدرر فى تناسب الآيات و السور؛ تحقيق عبدالرزاق غالب المهدى، دار الكتاب العلميه، بيروت، 1415ق.
3. تفتازانى، سعد الدین عمر؛ شرح مختصر البيان، انتشارات وفا، تهران، بى‌تا.
4. الجمال، محمد عبدالمنعم؛ التفسير الفريد، الاهرام التجاريه، قاهره، 1971م.
5. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تنسیم، نشر اسراء، قم، 1378ش.
6. حسينى بهشتى، محمد؛ روش برداشت از قرآن، سيد جمال، تهران، 1360،.
7. حسينى، على اكبر؛ نقد نظريه وحدت موضوعى سوره هاى قرآن، پايان نامه،
8. خالدى، محمد على؛ صفوة العرفان فى تفسير القرآن، المطبعة العصريه، صيدا، 1996 م.
9. دراز، محمد عبدالله؛ النبأ العظيم، دارالقلم، الكويت، 1971م.
10. رستگار جويبارى، يعسوب الدين، تفسير البصائر، مطبعة فيض، قم، بى‌تا.
11. الزحيلى، وهبة؛ التفسير المنير، دارالفكر المعاصر، بيروت، 1411ق.
12. سيد قطب؛ فى ظلال القرآن، دار الشروق، بيروت، 1419ق.
13. سيوطى، جلال الدین عبدالرحمن؛ الاتقان فی علوم القرآن، انتشارات امير كبير، تهران، 1363ش.
14. الشوكانى، محمد؛ فتح الغدير، دارالحديث، قاهره، 1413ق.
15. طباطبايي، سید محمد حسین؛ الميزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1417ق.
16. فضل اللّه، سيد محمد حسين؛ مِن وحى القرآن، دارالزهراء، بيروت، 1406ق.
17. گليجانى اميرخيز، ايرج؛ معيارهاى استنباط اهداف حاكم بر سوره ها، پايان نامه، مدرسى، محمد تقى، مِن هدى القرآن، مكتب المدرسى، بى جا، 1410ق.
18. مجلسى، محمد باقر؛ بحار الانوار، الوفاء، بيروت، 1404ق.
19. مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه، چاپ دوازدهم، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1373ش.
20. .............................. ؛ قرآن و آخرين پيامبر، دارالكتب الاسلامية، تهران، بی‌تا.
21. مودودى، ابوالاعلى؛ تفهيم القرآن، دار العروبه للدعوة الاسلاميه، لاهور، 1989م.
22. نكونام، جعفر، زبان قرآن؛ گفتارى يا نوشتارى، پژوهش هاى علوم انسانى، دانشگاه قم، سال اول، 1379ش.
23. وجدى، محمد فريد؛ المصحف المفسر، دارالمعارف، مصر، 1986 م.
24. آرتورجان آربرى (he quran interpeted, by Arthur j.Arberry Qum, Center Of Islamic Studies Introduction)

مقالات مشابه

ارتباط معنايي اسماي حسناي خداوند در فواصل آيات با محتواي آن ها

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدعبدالرسول حسینی‌زاده

ارتباط ذیل آیات با محتوای جملات در آیات سوره‌ آل عمران

نام نشریهقرآن در آینه پژوهش

نام نویسندهکریم علی‌محمدی, سمیه میرزایی

رويکرد ساختارشناسانه به سوره کهف

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, مرضیه ذاکری

اعتبارسنجی رهیافت‌های کشف استدلالی غرض سوره‌های قرآن

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, محمد خامه‌گر, محمدعلی رضایی کرمانی

وجوه تناسب در واحد منسجم سوره

نام نشریهحسنا

نام نویسندهکاظم قاضی‌زاده, علیرضا محمدپور گرجی